تولد!!
تولد همین دختررو میگم که ۱۶سال ور دلمونه و هیچ جوریم نمی شد از دستش خلاص شد...حتی اون
موقع ها که اعصابم خیلی خورد بود و میخواستم تنهای تنها باشم.
بعضی وقتا تو این اواخر خنگ بازی زیاد در میاورد,گه گداری از بعضی ها الکی شاکی میشد,لج بازی
میکرد,ولی قول داده همه ی اینارو بزاره مثل یه خاطره تو دفتر خاطراتش بمونه!
نامردی نمیکنم...خیلی از کارایی رو هم که ازش خواستم برام انجامش داد.
حرفامو گوش کرد و دوست خوبی برام بود!
پس,باید تولدش رو تبریک میگفتم دیگه...ازم انتظار داره خوب,همه بهش تبریک گقتن اون موقع من که از
همه بهش نزدیکترم تبریک نگم؟
پس...
تولدش مبارک = تولدت مبارک = تولدم مبارک! ![]()
تولد یکی دیگه هم باید تبریک بگم!!
تولد یه دوست خوب!!!
تولد یه وبلاگ که من و اون با هم تو یه روز یه دنیا اومدیم!!
یک سال هر چی دلم خواست توش نوشتم!!
برام یه همراه خوب بود!!
تولد یک مرگ ٬ تولدت یک سالگی ات مبارک!!!