گفت: « آنجا چشمة خورشيدهاست

آسمان‌ها روشن از نور و صفاست

موج اقيانوس جوشان فضاست. »

باز من گفتم كه: «بالاتر كجاست؟»

 

گفت:« بالاتر، جهاني ديگر است

عالمي كز عالم خاكي جداست

پهن دشت آسمان بي‌انتهاست»

باز من گفتم كه: « بالاتر كجاست؟»

 

گفت: « بالاتر از آنجا راه نيست

زان كه آنجا بارگاه كبرياست

آخرين معراج ما عرش خداست!  »

باز من گفتم كه: « بالاتر كجاست! »

 

لحظه‌اي  در ديدگانم خيره شد

گفت:‌« اين انديشه‌ها بس نارساست! »

گفتمش:‌« از چشم شاعر نگاه كن

تا نپنداري كه گفتاري خطاست:

 

دورتر از چشمة خورشيدها؛

برتر از اين عالم بي‌انتها؛

باز هم بالاتر از عرش خدا

عرصة پرواز مرغ فكر ماست »


"فریدن مشیری"