معراج
گفت: « آنجا چشمة خورشيدهاست
آسمانها روشن از نور و صفاست
موج اقيانوس جوشان فضاست. »
باز من گفتم كه: «بالاتر كجاست؟»
گفت:« بالاتر، جهاني ديگر است
عالمي كز عالم خاكي جداست
پهن دشت آسمان بيانتهاست»
باز من گفتم كه: « بالاتر كجاست؟»
گفت: « بالاتر از آنجا راه نيست
زان كه آنجا بارگاه كبرياست
آخرين معراج ما عرش خداست! »
باز من گفتم كه: « بالاتر كجاست! »
لحظهاي در ديدگانم خيره شد
گفت:« اين انديشهها بس نارساست! »
گفتمش:« از چشم شاعر نگاه كن
تا نپنداري كه گفتاري خطاست:
دورتر از چشمة خورشيدها؛
برتر از اين عالم بيانتها؛
باز هم بالاتر از عرش خدا
عرصة پرواز مرغ فكر ماست »
"فریدن مشیری"


+ نوشته شده در جمعه بیست و نهم مرداد ۱۳۸۹ ساعت 1:29 توسط موشی- مموشی
|