مسافر
بر لبانت کلام سکوت در نگاهت غزل های خداحافظی جاری است
کاش میدانستی که وجودت چگونه در اعماق دلم ریشه دوانیده که جدایی از تو برایم
معنای مرگ و نابودی است.
اما با این حال به تو می گویم:
برو چرا که دست تقدیر این گونه کتاب سر نوشت تو را ورق زده است
به امید روزی که سکوت عشق من
شکسته و آواز دل انگیز آن در فضای غم زده دلم بپیچد
ای عزیز از دست رفته هیچ گاه فراموشت نخواهم کرد.
+ نوشته شده در پنجشنبه دوازدهم بهمن ۱۳۸۵ ساعت 21:45 توسط موشی- مموشی
|